دار و ندارم تو گریه هامو میبینی ؟؟؟
سلام کوچیکم سلام بهونه ی من واسه زندگیم ...
مامانی تو روخدا ببخشم دست خودم نیست نگرانیام تمامی نداره
پسر قشنگم میدونم خیلی با گریه هامو استرسام اذیتت کردم به خدا وقتی برای اولین بار ببینم اون تن ظریفو قشنگتو از خجالت روم نمیشه تو صورت پاک و معصومت نگاه کنم عزیز دلم
میدونم هیچ بهونه ای قابل قبول نیست که من اینطوری با نگرانیام اذیتت کنم ولی مامانی به جون خودت که توی این دنیا از همه چیز و همه کس واسم مهمتری دست خودم نیست هر چی میخام بی خیال باشم هر چی میخام اذیتت نکنم نمیشه هر روز یه اتفاق جدید میافته که نگرانت شم مامانی
آخه مامانی نفساش به اون حرکتای دست و پات وابسته شده هر لحظه چشمم به شیکممه که حرکتتو ببینم خیلی دوست دارم گل نازم پسر وقت شناسم که تا نگرانت میشم خودت میفهمی زود واسم تکون میخوری شبا بت میگم پسرم بخواب دیگه بازی بسه گوش میدیو اروم میشینی تو دلم صبح ها میگم عزیز دلم پاشو دیگه ببین صبح شده هوا روشنه زودی واسم تکون میخوری دردو بلات به جونم
باید خجالت بکشم که ارامشت به من بستگی داره ولی من دارم ازت ارامشتو میگیرم...
عشق پاکم اشکام همین جوری داره میریزه توروخدا بگو تو نمیفهمی من دارم گریه میکنم توروخدا بگو دل کوچولوت نمیگیره بخدا دست خودم نیست من خیلی مامان بدیم خیلییی ..
عزیزم شبی که دکتر بهم گفت ممکنه کیسم نشت داشته باشه اینقدر ترسیدم و گریه کردم توهم برای اولین بار هی خیلی خیلی محکم تکون میخوردی قربون قدت برم جوری که وحشت کردم گفتم بخدا پسرمم حرصش در اومده از بس من نگرانم
خدا منو بکشه اگه اینجوریه خودمو نمیبخشم اگه به خاطر حس و حال من بوده که اونجوری نا اروم شده بودی نمیدونستم ذوق کنم یا بترسم باورم نمیشد بچمه کسی که تو وجودمه داره تو دلم بزرگ میشه مال خودمه داره اینجوری واضح تکون میخوره ...
قول میدم بیشتر قران بخونم بیشتر با خدا باشم که دوتامون اروم شیم نفسم
توهم قول بده مراقب خودت باشی عشق خودم
خدایا...
خدایا خودت میدونی جز تو کسی رو ندارم بهش پناه ببرم خودت بهم ارامش بده
خدایا خودت میدونی اینا همش دردو دل بود و ناشکری نبود
خدایا من و پسرمو و بابای پسرمو یادت نره ما بهت احتیاج داریم تا همیشه ...