رادینرادین، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 1 روز سن داره

یکی یه دونه چراغه خونه

فدای پسر مودبم شم الهی ...

1391/1/22 21:51
نویسنده : *R2cV*
513 بازدید
اشتراک گذاری

سلام ماهی کوچولوی مامانی . خوبی پسر مهربونم؟

مامانی جونم فردا 25 هفته ی تمام میشه که تو دلم نشستی عاشقتم که اینقدر مودب و ملیحی با مامانی میخوابی با مامانی هم بیدار میشی ...

دورت بگردم که هر روز صبح پا میشی با بابا رامینت خدافظی میکنی بعدش دوباره مثل فرشته کوچولوها میخابی

عزیزم مامانی هنوز استراحت مطلقه خیلی کلافه کنندست گاهی واقعا بغض میاد تو گلوم که چه ارزوهایی واسه بارداریم داشتم اما همش به باد رفت ... اما همین که میبینم سالمی همین که میبنم دارمت واسم یه دنیا میارزه همه ی سختیام فدای یه تار موی کوشمولوت

بابایی همش بهم میگه بعدا همه اینا رو برای رادین میگم تا قدرتو بدونه آخه مامانی اصولا اروم نیست همه دلشون میسوزه که اینقدر اروم و کسل شدم

بازم خدا را شکر که بابایی رو دارم خونوادش رو دارم که واقعا مثل کوه پشتمن الهی بمیرم برای باباییت که تا صبح 100 بار با من بیدار میشه هر بار بخام پا شم دستمو میگیره لباس تنم میکنه خلاصه همه جوره اذیتش میکنم

ولی در کل حتی نمیتونم یه جایی رو پیدا کنم راحت باهات حرف بزنم همش یکی هست منم روم نمیشه واست قصه بگم یا شعر بخونم البته توی دلم همش باهات حرف میزنمااااااااا میشنوی تو ؟

خدا کنه همشو بشنوی مامانی باید باید باید وقتی بدنیا اومدی به امید خدا تمام زحمات بابایی و مامان باباش و عمه مریم و عمو معین رو جبران کنیم واقعا جور ما دوتا رو همه جوره کشیدن بابابزرگ حتی لیوان ابم رو دستم میده که خم نشم اب بریزم هی تن تن واسم هندونه میخره میدونه دوس دارم خیلی خوب و مهربونن ایشالا به دنیا میای باهم همه ی زحماتشونو جبران میکینم ایشالا ....

خدای مهربون خیلی دوست دارم واسه ی همه ی چیزایی که بهم دادی و من در عوضش هیچ کاری نمیتونم واست بکنم

خدایا میدونی اولین امیدم توی این زندگی هستی پس نا امیدم نکن

با دستهای مهربونت دست پاک پسرمونو بگیر و مثل همیشه مراقبش باش

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

اسما
23 فروردین 91 19:15
عزیزم من اسمام .. نی نی سایت .... خیلی واست خوشحالم عزیزم ...دعا میکنم این ماه های اخرم به سلامتی و به کمک رادین جونی به پایان برسونی و به سلامتیو شادی رادین نازت رو بغل کنی.
مامان لنا
24 فروردین 91 19:47
مامان سوگل
25 فروردین 91 2:17
الهی خدا رو شکر که این شیر مرد ما بالاخره بزرگتر شده، خدا رو صد هزار مرتبه شکر میکنم که یه خانواده خوب و مهربون کنارت هستند که کمکت میکنن، چون روحیه ای که این موقع داری خیلی برای روحیه کوچولویی که توی شکمت هست مهم هستش، چون روش تأثیر میزاره، من مطمئنم رادین کوچولو هم مثل آراد کوچولی ما (خواهر زادم) خیلی مهربون و مامانی میشه بخاطر اذیتهایی که کشیدی، چون خواهر من هم مثل شما بارداری خیلی خیلی سختی رو پشت سر گذاشت و آراد با معجزه موند و بدنیا اومد