رادینرادین، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 21 روز سن داره

یکی یه دونه چراغه خونه

درد دل ...

1391/8/4 1:25
نویسنده : *R2cV*
753 بازدید
اشتراک گذاری

نمیدونم از کجا بگم دور سرت بگردم !!!

عزیز دلم هر بار با دیدن روی ماهت یه احساسی بهم دست میده که هر چی فکر میکنم نمیتونم بگم

دقیقا چه حسیه شاید یه جور دل تنگی باشه ...

رادینم به خدا قسم هر لحظه دلم برای لحظه ی قبل تنگ میشه

امشب اومدم لباسایی که واست کوچیک شده رو جمع کنم که با دیدنشون فقط اشک میریزم ...

درد و بلات به همه وجودم وقتی یادم میافته چقدر مظلوم و کوچولو بودی دلم میسوزه و خیلی دل تنگ میشم

و همه ی خاطراتم از زمانی که فهمیدم تو توی دلمی تا الان دقیقا مثل فیلم از توی ذهنم میگذره

پسرم ...

بلاخره تسلیمت شدم و دارم میمیمو ازت میگیرم بخدا خیلی واسم سخته شیرینم

اشکم امون نمیده بنویسم

چقدر بده که من اینقدر احساساتیم   ...

 الان دقیقا یه ماهه دارم زور میزنم تا میمی واقعی بهت بدم

اما بریدم دیگه 3 روز پیش بردمت دکتر توی 10 روز هیچی وزن اضافه نکرده بودی فقط 65 گرم

همون موقع بغض گلومو گرفت و همون موقع قسم خوردم بیشتر از این اذیتت نکنم

خدایا چه کار کنم ؟

هیشکی نیس بهم بگه تصمیمم درسته یا نه

نمیدونم بزارم همون 2 دقیقه میمی رو بخوری و وزن نگیری یا شیر خشک بدم ؟

امیدوارم پشیمون نشم هر جند که تا اخر عمرم خودمو نمیبخشم که چرا از همون اول بهت شیشه

دادم

فقط یه چیزی منو ببخش ...

از اینا بگذریم

عید غدیر نزدیکه چه زود یه سال شد پارسال روز عید غدیر بود که فهمیدم باردار شدم تهران بودیم که

بابا رامین واسم بی بی چک خرید و یه بار گذاشتم منفی شد اما پس فرداش در کمال ناباوری مثبت

شد ...

خدایا شکرت که این فرشته ی ناز رو بهمون هدیه دادی

الان که ساعت 1:27 شبه هنوز بیداری توی بغل بابا جون و داری با قهقه هات بهم جونی تازه میدی 

همه ی تلاشم رو میکنم که توی تربیت و نگهداری ازت کم نگذارم البته با کمک بابا جون

فدای چشمهات خیلی دوست دارم گل بهارم

خدایا دارم حست میکنم در کنارم تنهام نزار

مراقب رامینم و رادینم باش

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (11)

نیلوفر
4 آبان 91 11:38
سلام مامانی این گل پسری آخر راضی نشد میمی نوش جان کنه؟نگران نباشید هر تصمیمی گرفتید حتما درسته،رادین جونی حسابی شیر بخور تا قوی و چاق و چله بشی بد من بیام بخورمت خیلی دوست دارمت
مریم جون
6 آبان 91 11:15
سیما جونممممممممممممم من که عاشق پسملیت شدم بنظرم خیلی معصومه(مخصوصا نگاهش) آریای منم خوب وزن نمیگرفت و هم بهش شیر خشک میدم و هم شیر خودم
نونا
6 آبان 91 13:47
اهی بگردمت سیما جونم نگران نباش ایلیا هم داره شیر خوشکی میشه بلکل من احساساته مادرانتو تحسین میکنم عزیزم
بهار
6 آبان 91 14:38
سلام نگران نباشید انشالله همیشه سلامت باشه من دختر خالم به دوقلوهاش شیر نداشت بده با شیر خشک حسابی تپلی و قوی هستن چون حسابی بهشون میرسه مطمئنم رادین جون از اونا هم بهتر میشه. ابنکه احساساتی هستین خیلی قشنگه.
مامان ماهان نفسی
7 آبان 91 14:41
سلام عزیزم ببخشید من خیلی وقته به وب گل پسرمون سر نزده بودم عزیزم منم باخوندن این پستت اشکم درامد اخه من خیلی احساساتی هستم مخصوصا در مورد نی نیها گلم چرا میخوای شیر خودتو ندی خوب عزیزم شیر خشکم بده شیر خودتم بده اول شیر خودتو بده اگه نخورد جاش شیر خشکتو بده اصلا هم نگران نباش چشم روی هم بزاری بزرگ میشه پسر من انقدر تپلی بود با یه مریض شدن لاغر لاغر شد منم کلی غصه خوردم ولی خوب کاریش نمیشد کرد پس انرژی منفی رو از خودت دور کن وفقط با انرژی مثبتت به چشای این شاهزاده کوچولوت نگاه کن ببین چه نازه
سمیه مامان ارین
16 آبان 91 20:24
سلام سیما جون.....غصه نخور عزیزم آرین هم اوایل خوب وزن نمیگرفت دکتر گفت شیرم کمه ولی نذاشت شیرمو قطع کنم براش... من شیر خودموبه عنوان غذای اصلی و شیر خشک رو کمکی میدادم تا 8 ماهگیش که خودش دیگه شیرخشک نخورد. مراقب خودتون باشین میبوسمتون
بهار
29 آبان 91 15:50
مامانی عکس از گل پسر بذارین واسمون
رهام
30 آبان 91 17:12
سيما جون ناراحت نباش عزيزم اين يه راه جديده اميدوارم كه رادين جونم خوب وزن بگيره و بزرگ بشه خيلي ها هستن كه چنين شرايطي دارن برو خداروشكر كن كه حداقل يه راهي هست كه بچه طفل معصوم سير بشه اميدوارم هميشه سالم و صالح باشه
مهسا (مامی پارمین)
3 آذر 91 1:00
سیما جونم تو حرص شیشه خوردنشو داری من ناراحت از نخوردنش و نگرانی برای شروع کارم ... دوست جونم نگران نباش شیر تو رو هم تو شیشه می تونه بخوره این قند و نبات خاله ... راستی پارمین ازت شاکیه چرا وبلاگشو برای رادین جوجو اضافه نکردی
عاطي
8 آذر 91 20:51
سيما جونم بميرم برات چقدر احساساتييييييي مهسا راست ميگه سعي كن شيرتو بدوشي حتي اگر كمه فريز كن بزار جمع بشه تو شيشه بهش بده قربونش برمو اينقدر هم حساس نباش همه مراحل بزرگ شدن ني ني هامون يه جور قشنگه حتي بيشتر از قبل.
خاله پپو
9 آذر 91 9:52
سلام. سیم سیم جون این پستو ول کن و یه پست جدید بزار که رادین جون خوب شیرخشک میخوره و حسابی تپلی شده و... تریپ افسردگی هم برندار که اصن بهت نمیاد. عقل کردی شیر خودتم ذخیره کردی براش مامان نمونه. رادین تو خوابم نمی توسن ببینه همچین مامان نازی داره. پس بیا و از کارای قشنگی که میکنه بیشتر بنویس که پس فردا یادت میره و غصه اش برات میمونه ها! عکس جدیدشم برامون بزار تا قربون اون چشاش برم من، عزیز دل خاله. بوس. راستی آدرس وبلاگ آرمیتا رو توی لینکات اشتباه نوشتی. آدرسش اینه: http://armitaa.niniweblog.com