رادینرادین، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 24 روز سن داره

یکی یه دونه چراغه خونه

پسرم بخدا عاشقتم ...

1391/4/30 15:56
نویسنده : *R2cV*
1,410 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسر قشنگم ...

امروز درست 14 روز میشه که از اومدنت به این دنیا که واقعا جای تو توش خالی بود میگذره

روزها داره مثل برق و باد میگذره هر روز داری بزرگ تر و باهوش تر میشی

خدارو شکر میکنم برای همه ی لطفش یادم نمیره سختیهایی که برای رسیدن بهت کشیدم

اون همه نذر و دعاها اون همه نگرانیها همه تمام شد مرسی که باهام موندی

عزیزم الان جفتم دراز کشیدی و با چشمهای نازت داری بهم نگاه میکنی

همه ی دنیای من این چشماست همین چشمهایی که تازگیها یاد گرفتی باهاشون همه چیزو بر رسی

میکنی دور این صورت پاکت بگردم که یه لحظه طاقت دوریشو ندارم

هنوز یه حسی دارم نمیدونم چه جوری بگم

فقط میدونم یه وقتایی نگاهت میکنم و باورم نمیشه مال منی باورم نمیشه همون موجود نجیبی هستی

که تا 15 روز پیش توی دلم بود همونی که با تکوناش دلم میریخت پایین و وقتی تکون نمیخوردی دنیا

روی سرم خراب میشد

همون که 9 ماه تمام منتظرش بودم و برای اینکه زبونم لال مشکلی براش پیش نیاد از جام تکون نمیخوردم

پسرم گاهی دست میکشم رو شکمم و جای خالیت رو توی دلم حس میکنم

بغض میاد تو گلوم و دلم برات تنگ میشه

یهو میبینمت و یه حسی میشم که تا حالا تجربه نکردم ...

خیلی دوست دارم بخدا همه فکر و ذکرم تویی که گشنه نمونی گریه نکنی سردت نشه گرمت نشه

از خدا میخوام تو برام نگه داره و به منم اونقدری عمر بده که بتونم سر و سامان گرفتنت رو ببینم

گلمی الانم داری غر میزنی که بهت شیر بدم ...

بر میگردم ...

فقط همینو بگم که خدای مهربونم واقعا دوست دارم

کم میارم در مقابل مهربونیت و جز سکوت هیچ کاری نمیتونم بکنم ...

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

nikoo
30 تیر 91 16:19
خاله داره میگه :اااااااااههههههههه.نه؟؟؟؟؟دلم براش تنگیده!!!!!خاله بگم بیا یاهو مییای؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟