رادینرادین، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 15 روز سن داره

یکی یه دونه چراغه خونه

تو واقعا هستی ...

1391/11/3 22:10
نویسنده : *R2cV*
821 بازدید
اشتراک گذاری

سلام همه ی دار و ندارم

سلام عزیز دلم

سلام فدای بند بند وجودت که با وجود کوچولویه نازت یه عالم گرمی دادی به خونمون

بالاخره اومدم عشقم

توی این مدتی که نبودم ایقدر بزرگ شدی و اقا شد ی که نمیدونم از کجاش بگم و از چی شروع کنم

من مینویسم هر چه بادا باد

امروز 2 بهمن ماه سال 1391 شما دقیقا 6 ماه و 15 روزت هست

آخی چه زود گذشت زمانی که سنتو به روز میگفتم اما الان حسابی از دستم در رفته فدای قد و بالات شم

از این حرفها بگذریم میخوام از خودت بگم

خودت با خودت دالی بازی میکنی و در حد وحشتناکی خوردنی میشی

میزارمت توی روروئک و از اون جا که فقط روی سرامیک حرکت میکنی باید فرش رو بزنیم کنار که میدان

برای شما وسع تر بشه و تو از هر جا باشی به هر شکلی شده خودتو به در ورودی میرسونی و داد و

بیداد راه میندازی یعنی اینکه میخوام برم بیرون (فدای شکل ماهت)

از غریبه ها خیلی خوشت نمیاد البته با بعضی ها هم کلی دوس میشی اما فدای اون لبای شیرینت

که اگه از کسی خوشت نیاد ور میچینی ...

پسر با شرم و حیایه خودمی وقتی کم کم با اون غریبه ها دوس میشی اولاش هی خجالت میکشی و

لبخندهای کوچولو میزنی و میچسبی به سینه ام .

عاشق آویز تختت هستی و هر چند بار که ببینیش واسش ذوق میکنی و دست و پا میزنی

بعد از کلی سختی و فشار عصبی واسه شیر نخوردنت البته فقط تو خواب خوردنت گذاشتمت روی تخت

و اونو واست روشنش کردم اون میچرخید توهم حواست به اون پرت میشد و شیر میخوردی

الان تقریبا این کلکم هم داره قدیمی میشه و دارم همون جا بهت یه عروسک میدم که میگیری دستت و

شیرت رو هم میخوری هر چند جونه منو میگیری تا 30 سی سی بخوری اما بازم شکر و فدای سرت ...

ناز کن واسه مامانی که همشونو با همه ی وجودم میخرم فدای چشمای معصومت

چیز جالبی که این وسط بود اینه که عروسکی که دستت بود رو میخواستی بزاری توی دهنت اما دهنت

گیر بود هی میزدیش به لپت و باز هی نگاش میکردی

ووووووووووووی که چقدر دوست دارم شیرینه کوچولوم

مرد فسقلیه من

فدای اتل متل بازی کردنت که با اون سایز کوچولوت وقتی میشینی و هی تن تن میزنی روی پاهات

خوردنی تر میشی

خلاصه خیلی کارها یاد گرفتی که من اصلا یادم نمیمونه

اها راستی خبری هم از دندون نیست فقط لثه ات حسابی ورم کرده و معلومه که اذیتت میکنه

درد لثه هات به قلبم ! باشه مامانی ؟

 جالب اینه که دندونهای نیشت البته خودشون که نه لثه ات کلی ورم  کرده و من به دکتر نشون دادم

اونم گفت خیلی نادره اما ممکنه که اول اون دو تا در بیان وووووووی چقدر خوردنی میشی عشقم

گفتنی ها خیلی زیاده اما واقعا امون نمیدی دردت به جونم

خدایا مرسی برای سلامتیه پاره ی تنم

مرسی که هوامو داری و بی معرفتیمو میبخشی

خیلی دوست دارم

و در اوج نا امیدی یاد تو ارومم میکنه

تنهام نزار

مراقب رامینم و رادینم باش

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

بهار
5 بهمن 91 14:32
ماشالله به آقا رادین سالم باشه همیشه مامانی عکس بذارین. دلمون آب شد
nikoo
6 بهمن 91 1:24
هبابا!اقاشدی!خوردنی شدی! فدای لات اقا!کلاایپسر خاله ی ما ازسنش جلوتره چیزینیست!
نیلوفر
6 بهمن 91 11:54
سلام هورا بالاخره مامانی اومد و از شما نوشت،ما که دیگه دلمون یه ذره شده بود،ای خدا این گل پسری انقد آقا شده و ما بی خبر مونده بودیم،هزارماشالا،مامانی پس عکسای رادینی کو؟آخه ما دلمون تنگ شده براش،خدا همیشه نگهدارش باشه بوس بوسی
شقایق مامان آرشا
21 اسفند 91 13:54
خصوصی داری عزیزم