رادینرادین، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 15 روز سن داره

یکی یه دونه چراغه خونه

کابوس شیشه ...

1391/7/26 12:27
نویسنده : *R2cV*
732 بازدید
اشتراک گذاری

سلام سنجاب کوچولوی مامانی

عزیزم 3 ماهگیت مبارک

خدا را شکر که داری هر روز بزرگ و بزرگ تر میشی هر چند واسه شیر خوردن داری اذیتم میکنی

عشقه من از روزی که ختنه کردی با می می خوردن هم مشکل پیدا کردی اولا که اوایل میمیو نمیگرفتی

اصلا اما با تلاش های من دوباره میمی خوردی اما از همون موقع اشتهات خیلی خیلی کم شده

خدا میدونه چقدر گریه کردم چقدر غصه خوردم

باور کن اسم شیشه شیر میومد بی اختیار میزدم زیر گریه

هنوزم نمیدونم ...

دلم نمیاد اون قیافه ی نازت رو وقتی داری میمی میخوری نبینم

دلم نمیاد نبینم که با دستهای کوچولوی نازت یقه ی لباس مامانی رو گرفتی

دلم نمیاد نبینم وقتی لوست میکنم خجالت میکش و از دهنت شیر میزه بیرون

رادینم نفسم توروخدا تو هم با من یکم راه بیا باور کن که الان نزدیک به یک ماهه دارم تلاش میکنم

همه ی زنگیم این شده شیر بخوری و اذیت نشی

دارم کم میارم پسرم

کابوس شیر نخوردنت و شیشه داره روانیم میکنه

هر چند که اگه تو پیروز شی و شیشه بهت بدم نمیزارم از شیر مادر محروم بمونی

هر جوری شده حد اقل تا 6 ماه شیر خودمو میدوشم و تا اونجا که برسه بهت میدم

عزیز دلم چه روزهایی که از صبح باهات کلنجار رفتم واسه شیر و به خودم اومدم و دیدم ساعت 2 ظهره

من هنوز صورتمم نشستم ...

خلاصه اینو بگم که حلالم کن فک میکنم مبارزه بیشتر از این برای هر دومون خطر داره

وقتی من همش حرص بخورم و استرس داشته باشم اون شیر روی توهم اثری خوبی نداره

جدایی تو از اغوشم خیلی سخته خیلی ...

یک لحظه مطمئن میشم که شیشه بهت بدم اما بازم با دیدنت پشیمون میشم

نمیدونم خودخواهیه یا نه ؟؟؟؟؟؟

اما واقعا غصه داره

من همش منتظر اون لحظه بودم که عاقل شده باشی و بعد از بازی بدویی بیای تو بغل مامانت که با

میمی خوردن خستگی از تن کوچیکت در بیاد و ارامش بگیری

خدایا تو کمکم کن راه درست رو نشونم بده نمیدونم چی درسته نمیدونم صلاح توی چیه 

پسرم چی واسش بهتره ؟

بخدا خسته شدم از بسکه خواب رو بهت حروم کردم مجبورم توی خواب بهت شیرمو بدم که هی خوابت

میبره و منم هی باید تکون تکونت بدم تا بیدار شی و توی هواب و بیداری میمی بخوری ...

 

خدایا دوست دارم

تنهامون نذار

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

nikoo
26 مهر 91 13:51
عزیزم تا6ماه که هرچوری شده بهشبده ولی مگه من که کل زندگیم باشیشه بوده تا8 ماهگی شیر مامانمو خوردم.نترس این شیر پراز استرس و حرص و غصه هر چه قدر چرب و زیاد باشه باز هم جز اذیت کردن خودتو رادین هیچی نداره عزیز دلم.بازهم صلاحیت باخودته.بابای.بوس
مامان سوگل
26 مهر 91 18:50
سلام عزيزم، قربونت برم كه انقدر دلنازك هستي بابا انقدر سخت نگير بچه گرسنشه بهش شيشه بده ببين اصلاً شيشه شير رو قبول ميكنه يا نه منم دلم نميومد به سوگل شيشه بدم ولي وقتي ديدم بچم داره سوتغذيه ميگيره ديگه بهش دادم تازه تو بغلم و با محبت بيشتر، اصلاً هم سخت نبود، بچه گناه داره خودت هم بيشتر از بچه گناه داري، خودت رو اذيت نكن عزيزم بهش شيشه بده و بسپار به خدا البته وقتي شيشه ميدي يادت نره كه شير خودت رو حذف نكني مابينش شير خودت رو هم بهش بده، زندگي رو سخت نگير خود ما هم يه روزي بچه بوديم و حالا شديم مادر بچه هاي خودمون پس بچه هاي ما هم به سلامتي بزرگ ميشن و ميشن والدين نوه هامون
نیلوفر
26 مهر 91 21:42
سلام الهی فدای رادین جونی بشم من،ایشالا که تنش سالم باشه و بازم عین قبل از شیر خودتون بخوره آخه واقعا حیفه گل پسری رو از قول من ببوسید
گل پسری
26 مهر 91 22:16
درکت میکنم سیما جونم منم با بهراد خیلی سر می می نخوردن درگیرم شب تا صبح فکر میکنم اگه دیگه می می نگیره چکار کنم و غصه میخورم ولی خودتو اذیت نکن ایشالله به زودی غذاخور میشه و دیگه شبا تو خواب شیرتو میخوره...
مامان طاها
26 مهر 91 22:48
سلام عزیزم اول اگر موافق باشی تبادل لینک.چون طاهای منم مثل رادین خودته.می می مانشو نخورد جوجو.ولی من مامان فداکاری بودم و فکر کنم به لطف خدا هستم(به قول شوشو)چون از 11روزگی طاها وقتی دیدم مقاومت میکنه برای شیرخوردن شیرم رو میدوشم و بهش میدم.توی شیشه.نه خودت رو اذیت کن به اون طفل معصوم رو.به شرایط عادت میکنی.با آرامش و توکل به خدا شروع کن.
مامان سوگل
29 مهر 91 23:43
سلام سيما جون خوبي، رادين جون خوبه، بالاخره چيكار كردي حتماً بهم خبرش رو بده نگرانت هستم